قناعت کردن از ویژگی های بارزش بود. هر وقت به باغ مان می رفتیم، سیب های خراب و پوسیده ای که روی زمین افتاده بود را جمع می کرد و آن را برای مادرش می برد.
از دیگر ویژگی های بارز شخصیتی او پای بندی و وفای به عهد بود. آخرین باری که به جبهه می رفت، هر چه همسرش اصرار کرد که نرود قبول نکرد و بعد از بوسیدن دخترش، راهی سرزمینی شد که به قول خودش متعلق به آنجا بود.به من یاد می داد که چطور قسمت های سالم آن را جدا کنم و وقتی این کار تمام می شد با تکه های سالم آن مربا و لواشک درست می کرد.
از ترس اینکه مبادا در جبهه، هوایی شود و فکر و خیال دخترش او را در انجام وظایفش سست کند، حتی عکس آن را با خودش نبرد. چندی بعد وقتی خبر شهادتش رسید و جنازه اش را تحویل گرفتیم، در وسایلش، آدامسی را پیدا کردیم که همه با دیدن آن متعجب شدند!
وقتی جریان را پرس و جو کردیم، متوجه شدیم که او برای آرام کردن دخترش در هنگام خداحافظی، قول خرید آدامس را به او داده و این آدامس را هم درخط تهیه کرده بود تا وقتی به خانه برگشت آن را به دخترش بدهد. او باز هم مثل همیشه به قولش وفا کرده بود و هیچ وقت بد قول نشد.نویسنده: کلثوم شیخی کیاسری
پی نوشت : این روزها نمیشود روی قول هیچ کس حساب باز کرد،آنچه ریشه می گستراند فضای بی اعتمادی و قسم خوردن و باور نکردن هاست... مگر نه ااین است که بارها با خود عهد به پایبندی ادامه راه شهدای راه عشق،راه اسلام،راه انقلاب،راه امام (ره) و راه ولایت و ولایتمداری بسته ایم؟؟؟
بد نیست گاهی کلاه خود را قاضی کنیم،بد نیست گاهی به خودمان تلنگری بزنیم،خداوکیلی از خودمون بپرسیم : راهی که قرار بود طی بشود این بود و هست؟؟؟ چی شد که کسی به حرفمان "اعتماد" نکرد و دیگری کلیددار شد !!! همه اصرار بر این دارند که همان چند تن را مورد سرزنش قرار دهند و پای خود بیرون بکشند... نمیگویم که مقصر نبودند ولی آیا ریشه شکست این است؟؟؟آیا شکست سیاست رسانه ای بس نیست؟؟؟ البته شکست ظاهر واقعه است ... اگر از یک لحاظ شکست خورده ایم از خیلی لحاظ ظافران حماسه بودیم
در این دوران،ستون پنجم هایی که سنگ به سینه زنهای بی بصیرتی بس نبودند، تجلی یافتند و چه شهیدمسلکانی که به دور از هرگونه تطمیع و مزد و چشم داشتی،جهادی و قربه الی الله وارد کار شدند و مایه گذاشتند ... بماند
به قول جانباز کربلای 5 که فرمود : کار ما تازه شروع شده است ... نباید پویایی بچه حزب اللهی ها یخ ببندد
باور بکنیم راه امام و گفتمان،یک ته ریش ،تسبیح،عقیق،شلوار پارچه ای،شانه کردن مو به یک طرف،مسجد و هیأت رفتن،التماس دعا گفتن و امثالهم نیست ... چه زود!!!گشت فراموش پیام رهبرمان!!! با چه رو راهی حرم مطهر امام(ره) میشویم؟؟؟
قبول کنیم که از اسلام ظواهر را حفظ کرده و روز به روز به بی راهه می رویم ... استاد در کلاس چقدر تأکید داشتند که : بچه ها!از صراط زاویه نگیریم،می فرمودند خاصیت زاویه در این است که روز به روز از خط راست دورتر میشود.
خیلی عجیب است ذره ای انحراف از خط راست(ذره ای افراط و تفریط و ریا و خلاصه ذره ای بی راهه رفتن) در نهایت به جاییمان میرساند که جز دست و پا زدن در ورطه ندامت و بدبختی نیست و به قول آیت ا... جوادی آملی:
انصافا با وجود این همه فقیر در شهر و شاید همسایگیمان چگونه راحت بر سر سفره مینشینیم و راحت می خوریم و می آشامیم وشاید شکر خدا را هم نمی کنیم؟؟؟؟إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ
چرا اینقدر راحت و بی خیال عکس شهدا را می بینیم و عکس شهدا عمل می کنیم؟؟؟ چه میکنیم برای خانواده شهدا و جانبازان و ایثارگران که امانات شهدایمان در دست ما هستند؟؟؟شب های قدر سرها شکسته و صورت ها لطمه زده میشوند ولی دریغ از راه مولایمان که : شنیده اید مادرشان را راهی آشپزی کردند و در اوج خضوع با بچه ها مشغول بازی شدند... مشغول بازی با بچه های شهید!!!
ما ملت گریه سیاسی هستیم!!!.................
پایان نوشت: بیایم تجدید عهد و پیمان و قول با امام راحل و شهدا و رهبر فرزانه و در مرتبه بالاتر با امام زمان مان (عج) و در مرتبه بالاتر با حضرت حق کنیم.هدف،اشخاص نیستند که حتما یکی بیاید و یکی نیاید کما این که آمدن ولایتمدارترین برای ما ارجح بود،فی الجمله، هدف "گفتمان امام و انقلاب" است و بس.باید جهاد اکبری درونمون ترتیب داده شود.باید حماسه اخلاقی و رفتاری در درونمان ترتیب داده شود.باید فضای اعتماد جامعه احیا شود و این جز با توبه و تغییر امکان پذیر نیست
و به حق،شعبان و رمضان بهترین فرصت ها و شب های قدر بهترین فرصت است
طبق فرموده امام راحل : «مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی هست که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند ... همه ائمه هم به حسب روایت میخواندند.»
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی
خداوندا، برمحمد و خاندان محمد درود فرست و آن دم که تو را خوانم، دعایم بشنو؛ و چون تو را ندا دهم ندایم بشنو؛ و آنگاه که با تو راز گویم، به من رخ بنمای که [از همه جهان و جهانیان] به سوی تو گریختهام و در پیشگاهت ایستادهام، نالان و زاران و بیبرگ و نوا، و به پاداشی که نزد توست امیدوارم.