شهر فاو تازه فتح شده بود و سربازان دشمن گروه گروه تسلیم میشدند. من و دوستم «علی ناهیدی» از یک هفته قبل از عملیات با هم حرف نمیزدیم. شاید علتش خیلی عجیب و غریب باشد. ما سر تیمهای فوتبال استقلال و پرسپولیس دعوایمان شد! من استقلالی بودم و علی پرسپولیسی. یک هفته قبل از عملیات، در سنگر طبق معمول داشتیم با هم کرکری میخواندیم و از تیمهای مورد علاقهمان حمایت میکردیم که بحثمان جدی شد. علی زد به پروین و یک نفس گفت:
ـ شیش، شیش، شیش تاییهاش!