نگاه تحلیلی به مقوله اخلاق، نشان میدهد که اگر چه مفهوم اجمالی که از این واژه به ذهن می آید، مشترک و نزدیک به هم است، اما در بسیاری از مباحث نظری آن، مانند ریشههای فطری یا اعتباری اخلاق، اطلاق یا نسبیت اخلاق، مسلکها و روشهای اخلاقی و…اختلاف نظر وجود دارد.
از آن میان، ما به منظور شناخت مسلک اخلاقی امام، ناگزیر هستیم نگاهی هر چند اجمالی به مسلکهای اخلاقی داشته باشیم.
1. اخلاق زیستی و همسازی اجتماعی
سادهترین و بسیطترین نگاه به مقوله اخلاق، نگاه زیستی و همسازی اجتماعی به آن است، با این توضیح که انسان در جامعه متولد می شود و ناگزیر است که در میان جامعه به نیازهای خود پاسخ گوید، اما نیازها و منافع انسانها با یکدیگر ناسازگاری دارد. آرمانها و خوا ستههای انسان گسترده است و منابع تأمین آن محدود.
با این شرایط اگر انسان بخواهد بدون هیچ ضابطه و قانونی عمل کند و رفتاری را ازخود بروز دهد، به زودی با واکنشهای شدید مواجه شده منافع خود را از دست می دهد و آرامش و رفاه و برخورداری او به اضطراب و محرومیت و سختی تبدیل می شود. بنابراین انسان برای دستیابی به لذت زندگی و برخورداری از رفاه و آسایش، ناگزیر باید رفتار اجتماعی خود را به گونهای سامان دهد که تأمین کننده لذت و رفاه او باشد و این ساماندهی و ضوابط و روشهای آن (اخلاق) نامیده میشود.
در این نگاه، خصلتهایی چون خوشرویی، نرمخویی، خوشزبانی، آرامش، خوشبینی، امیدواری و…از خصلتهای مثبت به شمار میآیند، اما با سایر نگاهها و مسلکها که یاد خواهیم کرد تفاوتهایی دارند:
الف) اخلاق زیستی و معاشرتی، تنها به تنظیم ظاهری روابط اجتماعی انسانها نظر دارد و به چیزی با عنوان (نیت) و (باور) نمیاندیشد.
ب) در اخلاق زیستی، انگیزه اصلی از توجه به اخلاق و رعایت آن، منافع فردی و دنیوی است و فراتر از منافع فردی و دنیوی افقی دیده نمی شود.
ج) پشتوانه اخلاق زیستی، احساسهای عاطفی، مصلحتهای شخصی، عادتها و رسوم ملی است.
د) در این نگرش، اخلاق، امری اعتباری و صوری است و در شرایط گوناگون تعریفها و نمودهای متفاوت و گاه متضاد دارد. چرا که برای تنظیم روابط اجتماعی، باید سنتها و نگاههای جمعی ملاک قرار گیرد، و این سنتها میتواند در جامعههای گوناگون، ناهمگون و ناهمسو باشد.
2. اخلاق عقلی و فلسفی
در این نگرش، عقل محور اصلی تشخیص خیر وکمال است و آنچه را عقل خیر و کمال تشخیص دهد، باید مورد عمل قرار گیرد. در مسلک فلسفی و عقلی، علت ناهنجاریهای اخلاقی، جهالت و کم خردی است و برای مبارزه با فساد اخلاقی، باید به رشد دانش و تعقل همت گمارد. فیلسوفان معتقدند که: «چون نیکوکاری بسته به تشخیص نیک و بد، یعنی «دانایی» است، بالأخره فضیلت به طور مطلق جز دانش و حکمت چیزی نیست، اما این دانش چون در مورد ترس و بیباکی، یعنی علم به اینکه از چه باید ترسید و از چه نباید ترسید ملحوظ شود، «شجاعت» است، و چون در رعایت مقتضیات نفسانی به کار رود «عفت» خوانده میشود، وهرگاه علم به قواعدی که حاکم بر روابط مردم بر یکدیگر میباشد منظور گردد «عدالت» است، و اگر وظایف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود، دینداری و خداپرستی است. و این فضایل پنجگانه یعنیحکمت، شجاعت، عفت، عدالت و خداپرستی، اصول اول اخلاق سقراطی بوده است.»1
3. اخلاق عرفانی و سیر و سلوکی
این مسلک با پیراستن دل از آلودگیها و آراستن آن به زیور محاسن اخلاق از راه ریاضت و مجاهدت میکوشد تا حقیقت را در آن متجلی گرداند. در این مسلک، حرکت قلبی و عملی مورد نیاز است نه حرکت فلسفی و عقلی. در نگاه عرفان، انسان با تزکیه نفس، راه تعالی میپوید و از معبر قلب به قرب الهی می رسد و دردخداجویی و عشق به کمال مطلق را تازیانه سلوک میشناسد.
مسلک عرفانی خط سیر حرکت را در دو قوس نزول و صعود میبیند که در قوس نزول، انسان از بیرون سیر میکند، و در قوس صعود ـ که شامل حرکت اخلاقی است ـ شوقی از درون میجوشد که به معرفت افاضی و علم لدّنی چشم دوخته است و علوم رسمی را در جهت رسیدن به مقام قرب الهی کارساز نمیداند. عارفان به رسیدن فرا میخوانند و فیلسوفان به دانستن دعوت میکنند.
شیوه اخلاقی امام
امام از آن جهت که فیلسوفی عارف است درهر دو میدان، دستی قوی داشته است. به هر حال اخلاق عرفانی را، هم دریافته وهم مورد توجه قرار داده است، بااین تفاوت که اگر عارفان در مباحث عرفانی به مخاطبان اصطلاح شناس و دارای سطح خاصی از سیر و سلوک توجه داشتهاند و همواره در قالب عبارات و تعابیر و اصطلاحات فنی سخن گفتهاند و راه نمودهاند، امام، هم در آن سطح حرکت کرده و هم اخلاقی عرفانی ـ اجتماعی به مخاطبان عام ارائه داشته است. و این همان ویژگی است که مسلک اخلاقی امام را بیش از سایر مسلکها به روش قرآنی نزدیک کرده است. چرا که قرآن «هدیً للناس» است و پیامبر اکرم(ص) به عنوان حامل هدایت قرآنی و تزکیه ربانی، فرستاده شده به سوی تودههای مردم است: «وما ارسلناک الاّ کافّة للناس بشیراً ونذیراً» (سبأ، 28)
البته این معنی با بهرهمندی ویژه خاصان و نخبگان طریق سلوک و معرفت، منافات ندارد، چرا که: «انما یتذکّر اولوا الالباب» و «انمّا یخشی اللّهَ من عباده العلماءُ».
مطالعه و تأمل در آثار و رفتار امام، نشان میدهد که وی بیش از آنکه از مسلکهای فلسفی و عرفانی خاصی متأثر باشد، روحش از آبشخور رهنمودهای قرآن و عترت سیراب شده است و بهترین دلیل آن، جامعیت، فراگیری و تعادل رفتاری اوست؛ جامعیت و تعادلی که در روشهای ابداعی بشر شاهد آن نیستیم.
امام، بر روش عرفانی سیر و سلوک و تزکیه و اخلاق صحّه گذاشته و با این حال جریانهای ساختگی ریاضتهای صوفیگرانه و باطنیگری را نفی کرده است. امام طریقت را جز از راه شریعت و متعامل با آن نمیشناسد و کسانی را که نام «اهل الله» بر خویش نهاده و از ظاهر و باطن شریعت بیخبرند، مشتی قلندر و خودبین دانسته است.2
این است که وقتی به تجزیه و تحلیل و نقد کتابهای اخلاق می پردازد، از افراط و تفریطهایی که جامعیت نگاه قرآن و عترت را وانهادهاند، انتقاد میکند و مینویسد: «حتی علمای اخلاق هم که تدوین این کتب کردند، یا به طریق علمی ـ فلسفی بحث و تفتیش کردند، مثل کتاب شریف «طهارةالاعراق» محقق بزرگ ابن مسکویه، و کتاب شریف «اخلاق ناصری» تألیف حکیم متأله و فیلسوف متبحّر افضل المتأخریننصیرالملةو الدین، و بسیاری از قسمتهای کتاب (احیاء العلوم) غزالی. و این نحو تألیف علمی را در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن تأثیر بسزا نیست، اگر نگوییم اصلاً و رأساً نیست. و یا از قبیل تاریخ اخلاق است که صرف وقت در آن، انسان را از مقصد اصلی باز میدارد.
کتاب احیاء العلوم که تمام فضلا او را به مدح و ثنا یاد کرده و میکنند و او را بدء و ختم علم اخلاق میپندارند، به نظر نویسنده در اخلاق و قلع ماده فساد و تهذیب باطن کمک نمی کند، بلکه اکثر ابحاث اختراعیه و زیادی شعب علمیه و غیرعلمیه آن و نقلهای بیفایده راست و دروغ آن، انسان را ازمقصد اصلی باز میدارد و از تهذیب و تطهیر اخلاق عقب میاندازد.»3
پی نوشت ها:
1. فروغی، محمد علی،سیر حکمت در اروپا، انتشارات زوار، تهران، ص18.
2. خمینی، روح الله،شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ص70.
3. همان، ص12 - 13.