رخدادی تاسف بار در غرب تهران
خیلی دلم گرفته . دل همه مردم مومن و حزب الله گرفته است .
هر مسلمانی ممکن است مرتکب معصیتی شود که سزاوار توبه باشد و حتماً خداوند رحمان توبه واقعی را رد نمی کد .
اما معصیت دو گونه دارد .
۱- معصیتی که اثرات فردی دارد .
۲- معصیتی که اثرات اجتماعی دارد .
نمی دانم خدا چگونه با گناهکارانی که گناهشان جامعه ای را تحت تاثیر قرار می دهد برخورد می کند …
بدحجابی های یا بهتر بگویم بی حجابی های امروز تهران در دسته دوم معاصی جای می گیرد
نمیدانم چه کسی مقصر است . دولت ، مدیران فرهنگی ، گشت ارشاد ، خانواده ها ، روحانیون ، رسانه و یا مردم مومن …..
اما انچه همه به آن معترف اند بدتر شدن هر روزه وضعیت حجاب در پایتخت ایران به ظاهر اسلامی است .
دیگر کمتر کسی توان تذکر و امر به معروف دارد .
دیگر کمتر بد حجابی در مقابل امر به معروف سر فرود می آورد .
دیگر …
..
یارب برسان تو مهدی صاحب را فرزند علی ابن ابی طالب را.
.
خانم شمس با ارسال گلایه نامه ای به سایت های مذهبی به شرح اتفاق غمباری پرداخته است.
اتفاقی که چند روز پیش در بلوار اشرفی اصفهانی و حد فاصل میدان صادقیه و میدان پونک روی داده است و دل مومنان را آزرده کرده است .
.
متن ارسالی در ادامه می آید:
.
.
به نام خدا
حضور زنان و دختران بدحجاب در تابستان و در مسیر تردد من (میدان صادقیه و میدان پونک) هر روز وضعیت بدتر و غیر قابل تحمل تری پیدا میکند .
متاسفانه هر روز ناچار از دیدن صحنه های اسف باری از وضعیت حجاب و پوشش زنان و دختران در ملا عام و بدون هیچ ممانعتی از طرف نهادهای ذیربط هستم.
به حکم وظیفه شرعی، به برخی که پوشش خیلی نامناسبی! دارند تذکر میدهم. و تا بحال هم سعی کرده ام که مودبانه و محترمانه نهی از منکر کنم.
حدود ساعت ۵ بعد ازظهر روز یک شنبه، طبق معمول روزهای گذشته از محل کار به منزل بر می گشتم. هنوز چند قدمی از میدان دور نشده بودم. سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود…
به نزدیکم که رسید گفتم:
“خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید.”
هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد.
و همینطور که به سر و صورتم میزد و گلویم را فشار میداد شروع به فحاشی کرد که تو به چه حقی به من گفتی حجابتو…آدمت میکنم، درستت میکنم که دیگه “جرات نکنی” به کسی بگی حجابشو رعایت کنه …
سعی کردم خودم را از دستش بیرون بکشم. رها که شدم گفتم چرا اینطوری میکنی؟ من ازت خواستم حجابتو درست کنی…دوباره چند تایی فحش حواله ام کرد و ادامه داد… به شماها هیچ مربوط نیست که …. تو خیلی … که گفتی و…
دوباره به سمتم هجوم آورد… باز خودمو از دستش بیرون کشیدم و گفتم خب حالا که اینطوره پس بیا بریم اون سمت خیابون شما از من شکایت کن و من هم بخاطر اینکه منو کتک زدی از تو شکایت ….
در حین گفتن این صحبت باز به سمتم پرید و اینبار از پشت سر چادر و روسری من رو گرفت و کشید و سعی داشت چادرو از سرم برداره…
همینطور که چادرم دستش بود و میکشید، فریاد میزد:
تویی که باید حجابتو برداری… خودم چادر از سرت بر میدارم…خودم روسریتو برمیدارم.. شماها باید ازاینجا برید….شماها همه چیزو خراب کردید…شما چند نفر بیشتر نیستید…”ما” نمیذاریم “شماها” اینجا زندگی کنید.خودم چادر از سرت میکشم…
همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد وبا فریادهایم بالاخره آقایی اومد و منو از دستش نجات داد.
در این فاصله حدود بیست سی نفری هم جمع شده بودن و تماشا میکردند یا چیزی میگفتن اما خبری از نیروی انتظامی که محل استقرارش دقیقا آن سمت خیابان بود نشد که نشد .
با اصرار مردانی که اونجا بودن به سمت خانه برگشتم در حالی که اون زن همچنان فریاد میزد اگه یک بار دیگه ببینمت میکشمت…مگه بار دیگه نبینمت،اگه ببینمت زنده نمیذارمت ….
بعد از برگشتن به خانه، همراه اعضای خانواده دوباره برگشتم و به همان کلانتری مراجعه کردم که گویا با شرایط موجود، کمکی از آنها نیز ساخته نبود .
باید کم کم باور کنیم که جای منکر و معروف عوض شده و حکمی به نام امر به معروف و نهی از منکر را باید فراموش شده بدانیم.
باید کم کم باور کنیم که اگر بخواهی محجبه باشی و حکم خدا را رعایت کنی، باید قید امنیت و حداقل حقوق شهروندی ات را بزنی، نه قانون و نه مجری از تو حمایت نخواهد کرد…
در همین تهران خودمان، پایتخت ایران اسلامی، شهر اخلاق …