شهدای مرصاد

وبلاگ شهدای مرصاد فعالیت در عرصه های فرهنگی،اجتماعی،مذهبی،سیاسی (ایران)
شهدای مرصاد
وبلاگ فرهنگی،اجتماعی "شهدای مرصاد"
(این وبلاگ در سال 92 و 93 جزء سه وبلاگ برتر استان خراسان رضوی شناخته شده)
بایگانی
یاد شهدا
آیه قرآن تصادفی مهدویت امام زمان (عج)
عملیات انتقام سخت

طراحی

رفیق شهیدم

طراحی

طبقه بندی موضوعی
خبرنامه پیامکی
کارنامه عملیاتهای دفاع مقدس
جنگ دفاع مقدس
بعضی تصور می‌کنند غربزدگی یکباره اتفاق می‌افتد چنانچه زمانی روشنفکران منورالفکر وابسته به غرب می‌خواستند یک‌شبه ایران را غربی کنند یعنی از فرق سر تا نوک پا باید غربی شویم اما

 بعضی تصور می‌کنند غربزدگی یکباره اتفاق می‌افتد چنانچه زمانی روشنفکران منورالفکر وابسته به غرب می‌خواستند یک‌شبه ایران را غربی کنند یعنی از فرق سر تا نوک پا باید غربی شویم اما به دلیل ریشه‌های دینی، پذیرش آن برای مردم عادی قابل قبول نبود، به همین خاطر تدریجاً وارد عمل شدند. مانند مسئله کشف حجاب یا در زمان خودمان می‌توان به مانتوها اشاره کرد. در دهه شصت که پوشش مانتو مکملی برای حجاب زنان شد مانتوها بلند، گشاد، همراه با اپل سرشانه بود تا بتواند پوشش مناسبی برای زنان در حضور در اجتماع باشد اما به تدریج هر چه جلو آمدیم مانتوها تنگ شد، اپل‌ها روی شانه برداشته شد و هر دفعه چندسانت از طول و عرض مانتوها کم کردند و در رنگ‌ها و مدل‌های مختلف به بازار عرضه شد به طوری که امروز مانتوها مصداق بدحجابی و بی‌حجابی شده، لباس‌هایی با آستینک که به پوشش خانگی شباهت دارد تا پوشش برای حضور در اجتماع!
این نشان می‌دهد پدیده غربزدگی منوط به قبح‌زدایی ارزشی است که اصولاً پروسه‌ای تدریجی است تا بازخورد منفی به دنبال نداشته باشد. بعد از آن نوبت عادی‌سازی و نهادینه کردن آن به عنوان یک عنصر فرهنگی می‌رسد لذا می‌بینیم یک مرتبه و آنی نیست بلکه مرحله به مرحله و آرام‌آرام انجام می‌شود مانند بزرگ شدن یک بچه که پدر و مادر آن را حس نمی‌کنند. در قضیه استحاله سبک زندگی ایرانی-اسلامی به غربی هم همین مسئله مصداق دارد. اول از خانه‌هایمان شیشه‌های مشبک رنگی را برداشتیم و شیشه‌های ساده نصب کردیم. بعد با برداشتن دیوار و حفاظ، آشپزخانه‌هایمان را اپن ساختیم و بعد... کم‌کم دیدیم خانه‌هایمان از سبک زندگی اسلامی با تمام المان‌هایی که داشت، خارج شده و اشل زندگی‌مان رنگ و بوی غربی گرفته است؛ پس می‌بینید که نباید تغییرات کوچک را دست‌کم گرفت و نسبت به آنها بی‌تفاوت بود البته یادمان نرود هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. نمونه دیگر از این دست موارد را داریم که در فقه به آن تشبه می‌گویند. اینکه مسلمان نباید شبیه اجانب باشد مثل بستن کراوات. بعد از انقلاب نبستن کراوات ارزش شده بود زیرا آن را نمادی از فرهنگ طاغوتی و سرمایه‌داری می‌دانستند و همیشه در فیلم‌های سینمایی بدمن‌ها کراواتی بودند اما یک استثنا داشت و آن هم این بود که در عروسی‌ها کراوات باقی ماند و جزءلاینفک کت و شلوار آقایان شد.
شاید شما هم دقت کرده باشید که چطور بعضی تناقض‌ها و دوگانگی‌ها درجامعه ما عرف شده به صورتی که رعایت آنها برایمان الزام اجتماعی شده است. بعضاً برای اینکه از احترام نسبی برخوردار شویم خود را ملزم به انجام آن می‌دانیم بدون اینکه علت اصلی آن را بدانیم. برای مثال همین کراوات بستن، آقایان وقتی قرار است در کسوت دامادی درآیند با اینکه در زندگی روزمره اهل بستن کراوات و این جور چیزها نیستند یا حتی آن را نقد هم می‌کنند ولی بعضاً وقتی به مراسم عقدکنان و عروسی خود می‌رسند به گونه‌ای برای بستن کراوات و هماهنگ کردن آن با کت و شلوارشان حساسیت نشان می‌دهند که انگار مسئله مهمی را برای شروع زندگی باید رعایت کنند وگرنه یک جای کارشان لنگ می‌زند و دیگران آنها را مسخره می‌کنند. همین چند وقت پیش پسر یکی از اقوام مراسم عقدکنانش بود، فراموش کرده بود تا همراه کت و شلوار دامادی، کراوات هم بخرد، وقتی متوجه شد که دیگر فرصت نداشتند، از این ناقصی لباس ناراحت بود البته خانواده هم به این استرس دامن می‌زدند. بالاخره هر طور شد پرسان پرسان از یکی از پیرمردهای محل، برای او کراوات امانت گرفتند تا آن شب را خوش‌تیپ باشد! با اینکه خودش پسر مقید و متدینی است ولی این قدر چنین مسئله‌ای در فرهنگ عامه جاافتاده که بود و نبود آن را در احترام اجتماعی مهم تلقی می‌کند؛ جالب اینجاست در حالی که برای شروع زندگی مشترک از نماد و شاخص فرهنگ اسلامی یعنی قرآن استفاده می‌شود، داماد نماد فرهنگ مسیحیت غربی را به گردن می‌آویزد یعنی یک دوگانگی و تناقض ناجور!؟ البته در این دوپارگی فرهنگی همیشه نمی‌توان مردم را مقصر دانست، بلکه رسانه‌ها به خصوص سینما و تلویزیون که از قدرت تصویر برخوردارند بیشتر در این فرهنگ‌سازی غلط سهیم هستند.
متأسفانه به مرور زمان قبح‌زدایی کراوات به مدد فیلم‌های سینمایی برطرف شد، یعنی نماد مسیحیت تبشیری میان مسلمانان ایرانی جاافتاد و ما هم به دهکده جهانی پیوستیم. همان کراواتی که زمانی نشانه ضدفرهنگی بود، نشانه تشخص، تمکن و سواد عده‌ای شد، بی‌آنکه بدانیم مظهر فرهنگ غربی است با افتخار به گردن خودمان و فرزندانمان آویختیم تا به قولی عوامانه باکلاس شویم. در این میان اغلب تاجران ایرانی، پرسنل آژانس‌های مسافرتی، بازیگران و اهالی سینما که به هر طریق در مراسم خارج از کشور حضور می‌یابند، ورزشکارانی که به برنامه‌های خارج از کشور دعوت می‌شوند و... خود را با نماد غربی مزین می‌کننند و جلوی دوربین‌ها حاضر می‌شوند آن هم ایرانی که در دنیا آن را به نبستن کراوات می‌شناسند اما گویا این هم از عوارض دهکده‌ای است که عضوش شده‌ایم به طوری که برخی ارزش‌ها و نمادهای فرهنگی‌مان کمرنگ شده‌اند و خواسته و ناخواسته نماد مسیحیت تبشیری را الگوی خود قرار داده‌ایم و به گردن می‌آویزیم؛ در حالی که طبق استفتائات امام خامنه‌ای و برخی مراجع عظام، کراوات و دیگر لباس‌هایی که پوشش غیرمسلمانان محسوب می‌شود به طوری که پوشیدن آنها منجربه ترویج فرهنگ غربی شود، جایز نیست.
(شهدای مرصاد)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی