در دنیای فیلم و سریال، همیشه ژانر پلیسی پرطرفدار بوده. دلیل آن وجود معماهای پلیسی، درام های پیچیده در فیلم نامه و وجود صحنه های اکشن و جذاب است. این نوع فیلم ها همیشه برای ذهن بازگیر و ماجرا جوی آدم ها دیدنی است
.
اما نکته ای که باید توجه داشت و بعضا فیلم سازان و با بهتر بگوییم سیاست های رسانه ملی از آن غافل است تاثیر منفی اینگونه فیلم ها بر جامعه و هنجارشکنیهای بعد از آن است.
اگرچه نمیشود کیفیت فنی فیلم هوش سیاه را، علی رغم ضعف و جلوه دادن ناتوانی پلیس، نادیده گرفت و اینکه سازنده این فیلم قصد دارد نقش تخریبی فضای مجازی را در جامعه نشان دهد که متاسفانه در هوش سیاه ۲ تحت الشعاع قرار گرفته است، اما الگو گرفتن از فیلم های آمریکایی(طبق گفته یکی ار بازیگران این فیلم) در ژانر ضدقهرمان سازی شخصیت ها و کشاندن داستان به نقطه پایانی و نتیجه گرفتن در چند قسمت آخر، مسلما در فضای جامعه ایران تاثیر مثبتی نخواهد گذاشت. چیزی که معمولا در فیلم های غربی و آمریکایی دیده شده و نهایتا وحشی بازی فرد خلافکار را به حساب ناکامی های او در کودکی یا سرخوردگی او درایام جوانی میگذارند.
کشوری که با پخش فیلم جومونگ بیشترین فروش شمشیرهای پلاستیکی را به خود اختصاص میدهد یا با پخش فیلم خواب و بیدار(ناتاشا) درصد بانک زنی در کشور بالا می رود، پخش چنین فیلمی در شبکه ۳ سیمای ملی آن هم در ساعتی که همه نوع مخاطب پای تلویزیون نشسته است، چه آثار مخربی به دنبال خواهد داشت؟ به هر حال این واقعیت جامعه ما است.
کشتن افراد آن هم به صورت خیلی واضح و به فجیع ترین شکل ممکن در روح حساس یک ایرانی تاثیر منفی ندارد؟ فیلمی که اگر چه ممکن است مشابه آن وجود داشته باشد ولی حتی از یک داستان واقعی ایرانی الهام نگرفته است و در واقع فیلم برگرفته از ذهن ماجرا جوی فیلم نامه نویس است و اگر وجود چنین وقایعی را قبول کنیم چه ضرورتی برای بازتاب آن در رسانه ملی است؟
اما سخن اصلی این است؛ وقتی کشوری مثل آمریکا و سایر کشورهایی که در ژانر پلیسی همیشه پیشرو بودند دیگر قتل افراد را به صورت واضح در مجموعه های تلویزیونی نشان نمی دهند، چرا باید تلویزیون ایران با سریال های این چنینی خشونت را برای جماعت ایرانی عادی جلوه دهد؟
حداقل کاری که می توانست مدیریت پخش شیکه ۳ انجام دهد این بود که ساعتهای آخر شب را برای پخش این فیلم انتخاب کند، زمانی که معمولا کودکان خوابیدهاند.