کوخ نشینان امام
زمستان بود و دم غروب یک مرد کرد با زن و بچه مونده بودن وسط راه. من و علی( شهید علی چیت سازیان) هم از منطقه بر میگشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید کجا میرین؟ مرد گفت کرمانشاه. علی گفت رانندگی بلدی؟ کرد گفت بله بلدم. علی دم گوشم گفت سعید بریم عقب. مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و من و علی هم رفتیم عقب تویوتا. عقب خیلی سرد بود، گفتم آخه این آدم رو میشناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟ او هم مثل من میلرزید لبخند زد و گفت: "اره اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناست."